خبر تلخ بود و انگار گوشه ای خاطرات کودکی برخی را می گزید. ایرج پزشک زاد، درگذشت. در سکوت، در غربت و در فراموشی...
نمادی از فرهنگ معاصر که نامش با دائی جان ناپلئون، با شخصیتها و تکیه کلامهایی مثل “والا دروغ چرا؟ تا قبر آآآآ”ی مشقاسم، “سلامت باشید” دکتر ناصرالحکما و “مومنت مومونت” اسدلله میرزا و البته واژه “دایی جان ناپلئونی عجین شده است
پزشک زاد از قضاوت در دادگستری، خدمت در وزارت امور خارجه ایران و مدیریت در روابط فرهنگی به نویسندگی رسید. در ۲۶ سالگی و به خاطر عشق به سعدی...
دائی جان ناپلئون، پنجمین اثر او بود که در سال ۱۳۴۹ چاپ شد. رمانی که با این همه فاصله تاریخی و به رغم آنکه در سال های پس از انقلاب کمتر تمایلی به تبلیغ یا یادآوری آن بود...
از معدود نمونههای تاریخ ادبیات ما است که نمونه تلویزیونی ساخته شده از روی رمان، بیشتر وامدار محبوبیت رمان است تا بالعکس...
ایرج پزشکزاد طوری تاریخ را با طنز سیاه و تراژدی و نگاه نقادانه و تحلیل اجتماعی درمیآمیخت که گویی مانند انسانی فناناپذیر در اعصار گوناگون زیسته و تجربههای شخصی و ملموس اش را به داستانهای گزنده تبدیل کرده است.
برایش فرقی نداشت از ایران قرن بیستم و در آستانه تحولات مربوط به دو جنگ جهانی و زوال تدریجی طبقه اشراف و «شازدهها» مینویسد یا تخیل اش را به بغداد و دربار هارونالرشید خلیفه عباسی میبرد.
قلم پزشکزاد تاریخ مصرف نداشت. رمان و سریال «دایی جان ناپلئون» را ایرانیهای چند نسل خوانده و دیده و با آن حس نزدیکی کردهاند، حتی امروز نیز نسخههای با کیفیت و بیکیفیت این سریال به شکل آنلاین دیده میشود و شبکههای فارسی زبان با پخش آن تماشاگر جذب میکنند، آن هم در حالی که امروز بیش از پنج دهه از انتشار کتاب «دایی جان ناپلئون» و چهل و پنج سال از زمان اولین نوبت پخش سریال میگذرد.
سرگذشت پزشکزاد اما مثل سرنوشت شخصیت قصه هایش پیچیده بود. بعد از انقلاب او از وزارت امور خارجه اخراج شد و به فرانسه رفت و در همان جا نویسندگی را دوباره از نو شروع کرد.
او در فرانسه افزون بر پیشه نویسندگی و ترجمه به فعالیت های سیاسی نیز می پرداخت. پزشکزاد عضو نهضت مقاومت ملی به سرکردگی شاپور بختیار نیز بود.
او برای این نهضت چند کتاب نیز نوشت که نمونه آن «مروری بر واقعه ۱۵ خرداد ۱۳۴۲» است.
صفحه پایانی زندگی پزشک زاد اما در لس آنجلس رقم خورد. در ۹۴ سالگی و با ایست قلبی خالق شیرین ترین نوستالژی ایرانیان در نیمه دهه پنجاه آسمانی شد تا درِ خانه و خاطرات دائی جان ناپلئون برای همیشه بسته شود...
او که اگر در خانه بود نه تنها طنزنویسی داخل کشور را تعالی می بخشید بلکه بی شک طنز ایران را در سطح بین المللی نیز ارتقا می داد
پزشکزاد رفت اما برای نسلی که میان کودتا و جنگ و اشغال و انقلاب قلبش تپید، تا ابد ۱۳مرداد ساعت سه وربع کم بعدازظهر، ساعت عاشقی است...
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟